آیکن بنر

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! همه‌شون در فست‌دیکشنری مرتب شدن

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! گرامر زمان‌ها در Fastdic

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Done In

معنی done in | جمله با done in

idiom

خسته، کوفته، لت‌وپار

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

I was/felt really done in after the game.

بعد از بازی خسته و کوفته بودم.

I went to bed because I was done in.

از خستگی خوابیدم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد done in

  1. adjective exhausted
    Synonyms:
    tired weary worn-out spent used up depleted drained all in washed-out done ready to drop bushed fagged dead effete on last leg far-gone
    Antonyms:

ارجاع به لغت done in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «done in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/done-in

لغات نزدیک done in

پیشنهاد بهبود معانی