امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pooped

puːpt puːpt puːpt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    poops
  • وجه وصفی حال:

    pooping

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
هلاک، خسته، خردوخمیر، لت‌وپار، درمانده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- I can't walk any further - I'm pooped!
- دیگه نمی‌تونم راه برم، هلاک شدم.
- By dinner time, I was pooped.
- به شام نرسیده، خردوخمیر شده بودم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pooped

  1. adjective tired
    Synonyms:
    beat burned out bushed collapsing dead on one’s feet dog-tired done for done in drained drooping drowsy enervated exhausted fatigued fried out of gas overworked played out run-down run ragged shot sleepy spent tuckered out wasted weary worn out

ارجاع به لغت pooped

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pooped» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pooped

لغات نزدیک pooped

پیشنهاد بهبود معانی