سومشخص مفرد:
poopsوجه وصفی حال:
poopingهلاک، خسته، خردوخمیر، لتوپار، درمانده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I can't walk any further - I'm pooped!
دیگه نمیتونم راه برم، هلاک شدم.
By dinner time, I was pooped.
به شام نرسیده، خردوخمیر شده بودم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pooped» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pooped