امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Jaded

ˈdʒeɪdɪd ˈdʒeɪdɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more jaded
  • صفت عالی:

    most jaded

معنی و نمونه‌جمله

adjective
خسته، بی‌رمق، دلمرده، بی‌اشتها

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He has a jaded appetite. His appetite is jaded.
- میل به غذا ندارد. اشتهایش کور شده. بی‌اشتها است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jaded

  1. adjective exhausted, indifferent
    Synonyms:
    been around blah blasé bored cool done it all dulled fagged fatigued fed up had it mellow sated satiated sick of spent surfeited tired tired-out up to here wearied weary worn worn-down worn-out
    Antonyms:
    fresh unused

ارجاع به لغت jaded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jaded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jaded

لغات نزدیک jaded

پیشنهاد بهبود معانی