همچنین میتوان از sick an tired of بهجای sick of استفاده کرد.
خسته شدن، دلزده شدن، کلافه شدن، به ستوه آمدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I’m sick of people lying to me.
من از شنیدن دروغهای مردم خسته شدهام.
He’s sick of eating the same food every day.
او هر روز، از خوردن غذای یکسان زده شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sick of» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sick-of