فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Kibosh

ˈkaɪbɑːʃ ˈkaɪbɒʃ

معنی

noun verb - transitive

چرند،(لاف) بیهوده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kibosh

  1. noun stop
    Synonyms:
    end halt check curb veto cancellation

Idioms

put the kibosh on

(عامیانه) خاتمه دادن، بندآوردن، خفه کردن

ارجاع به لغت kibosh

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kibosh» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kibosh

لغات نزدیک kibosh

پیشنهاد بهبود معانی