گذشتهی ساده:
evisceratedشکل سوم:
evisceratedسومشخص مفرد:
evisceratesوجه وصفی حال:
evisceratingروده یا چشم و غیره را در آوردن، شکم دریدن، (مجازاً)تهی کردن، خالی کردن، نیروی چیزی را گرفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Ali Akbar first eviscerated the deer and then skinned it.
علیاکبر اول دل و رودهی آهو را درآورد؛ سپس پوست آن را کند.
The censors eviscerated the film.
سانسورچیها قلب فیلم را درآورند (فیلم را ناقص کردند).
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «eviscerate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/eviscerate