امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Chilling

ˈtʃɪlɪŋ ˈtʃɪlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    chilled
  • شکل سوم:

    chilled
  • سوم‌شخص مفرد:

    chills

معنی‌ها

adjective
سردکننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
adjective
ترسناک، هراس‌انگیز
adjective
استراحت کردن، لَش کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chilling

  1. verb Discourage
    Synonyms:
    dampening disheartening dispiriting
    Antonyms:
    inspiriting heartening inciting encouraging
  1. verb Make cool or cooler
    Synonyms:
    icing freezing cooling shivering shaking nipping dispiriting depressing dampening
    Antonyms:
    warming heating
  1. adjective Provoking fear terror
    Synonyms:
    shocking eerie frightening scarey frigorific horrifying icy scary on-ice freezable shivery thrilling shuddery refrigerative
  1. noun The process of becoming cooler; a falling temperature
    Synonyms:
    cooling temperature reduction

ارجاع به لغت chilling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chilling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chilling

لغات نزدیک chilling

پیشنهاد بهبود معانی