گذشتهی ساده:
chilledشکل سوم:
chilledسومشخص مفرد:
chillsترسناک، هراسانگیز، مورمورکننده، هولناک، نگرانکننده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She watched a chilling documentary that kept her on edge.
او مستند ترسناکی تماشا کرد که او را سرحال نگه داشت.
The chilling silence in the abandoned house was unsettling.
سکوت هولناک در خانهی متروکه آزاردهنده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chilling» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chilling