با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Chilling

ˈtʃɪlɪŋ ˈtʃɪlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    chilled
  • شکل سوم:

    chilled
  • سوم‌شخص مفرد:

    chills

معنی‌ها

adjective
سردکننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
adjective
ترسناک، هراس‌انگیز
adjective
استراحت کردن، لَش کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chilling

  1. verb Discourage
    Synonyms: dampening, disheartening, dispiriting
    Antonyms: inspiriting, heartening, inciting, encouraging
  2. verb Make cool or cooler
    Synonyms: icing, freezing, cooling, shivering, shaking, nipping, dispiriting, depressing, dampening
    Antonyms: warming, heating
  3. adjective Provoking fear terror
    Synonyms: shocking, eerie, frightening, scarey, frigorific, horrifying, icy, scary, on-ice, freezable, shivery, thrilling, shuddery, refrigerative
  4. noun The process of becoming cooler; a falling temperature
    Synonyms: cooling, temperature reduction

ارجاع به لغت chilling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chilling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chilling

لغات نزدیک chilling

پیشنهاد بهبود معانی