Cocker

ˈkɑːkər ˈkɒkə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    لوس کردن، نازنازی بار آوردن، به ناز پروردن
    • - The proud mother cockers her newborn baby with endless attention and affection.
    • - مادر مغرور، نوزاد تازه‌متولدشده‌ی خود را با توجه و محبت بی‌اندازه لوس می‌کند.
    • - The indulgent owner cockers his pet poodle with gourmet treats and a cozy bed.
    • - صاحب زیاده‌رو، سگ خانگی خود را با خوراکی‌های لذیذ و تختی دنج نازنازی بار می‌آورد.
  • noun countable
    خروس‌باز
    • - The cocker carefully tended to his prized rooster.
    • - خروس‌باز بااحتیاط از خروس ارزشمندش مراقبت کرد.
    • - The cocker's passion for his sport bordered on obsession.
    • - اشتیاق خروس‌باز به سرگرمی‌اش بیش‌از اندازه بود.
  • noun countable
    جانورشناسی کوکر اسپانیل انگلیسی (نژاد سگ)
    • - The cocker playfully chased its tail in the backyard.
    • - کوکر اسپانیل در حیاط پشتی با بازیگوشی دمش را می‌گرفت.
    • - The cocker's long, silky fur required regular grooming.
    • - پشم بلند و نرم کوکر اسپانیل نیاز به نظافت منظم داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد cocker

  1. verb Treat with excessive indulgence
    Synonyms: pamper, featherbed, cosset, baby, coddle, mollycoddle, spoil, indulge
  2. noun A small breed with wavy silky hair; originally developed in England
    Synonyms: cocker-spaniel, english cocker spaniel

ارجاع به لغت cocker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cocker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cocker

لغات نزدیک cocker

پیشنهاد بهبود معانی