Break Into Pieces

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

collocation
به تکه‌های کوچک تقسیم شدن، خرد شدن، تکه‌تکه شدن، به قطعات کوچک تقسیم شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The statue fell and broke into pieces.
- مجسمه افتاد و تکه‌تکه شد.
- The glass shattered and broke into thousands of tiny pieces.
- شیشه ترکید و به هزاران تکه‌ی ریز تبدیل شد.
collocation
به تکه‌های کوچک تقسیم کردن، خردکردن، تکه‌تکه کردن، به قطعات کوچک تقسیم کردن
- The rock hit the window and it broke into pieces.
- سنگ به شیشه خورد و آن را خرد کرد.
- They broke the chocolate bar into small pieces.
- آن‌ها شکلات‌تخته‌ای را به قطعات کوچکی تقسیم کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت break into pieces

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «break into pieces» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/break-into-pieces

لغات نزدیک break into pieces

پیشنهاد بهبود معانی