فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cobweb

ˈkɑːbweb ˈkɒbweb

شکل جمع:

cobwebs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

تار عنکبوت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Behind the desk, one could see a few dust-covered cobwebs.

پشت میز چند تار عنکبوت پوشیده از گرد و غبار به چشم می‌خورد.

The window was cobwebbed with ropes.

پنجره را با شبکه‌ای از طناب پوشانده بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cobweb

  1. noun entanglement; filament
    Synonyms:
    net web mesh network snare toil tissue fiber webbing labyrinth gossamer

Idioms

blow (or clear) the cobwebs away

(در مورد انسان) سر حال آوردن، (در مورد موتور و غیره) روان کردن

ارجاع به لغت cobweb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cobweb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cobweb

لغات نزدیک cobweb

پیشنهاد بهبود معانی