گذشتهی ساده:
snarkedشکل سوم:
snarkedسومشخص مفرد:
snarksوجه وصفی حال:
snarkingشکل جمع:
snarksانگلیسی آمریکایی متلک
The article was filled with snarks about the author's work.
این مقاله مملو از متلک درمورد اثر این نویسنده بود.
I could sense the snark in his tone of voice.
میتوانستم متلک مستتر در لحن صدایش را حس کنم.
متلک انداختن، متلک بار کسی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She likes to snark when she's in a bad mood.
دوست دارد وقتی که حالش بد است، متلک بیندازد.
She loves to snark at her coworkers during meetings.
او دوست دارد در طول جلسات متلک بار همکارانش کند.
ادبیات موجود خیالی (در شعر لوئیس کارول)
Legend had it that the snark possessed magical powers.
افسانهها حاکی از آن است که این موجود خیالی قدرت جادویی داشت.
The villagers told stories of the snark.
اهالی روستا داستانهایی از موجود خیالی تعریف کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «snark» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snark