فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Snark

snɑːrk snɑːk

گذشته‌ی ساده:

snarked

شکل سوم:

snarked

سوم‌شخص مفرد:

snarks

وجه وصفی حال:

snarking

شکل جمع:

snarks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable informal

انگلیسی آمریکایی متلک

The article was filled with snarks about the author's work.

این مقاله مملو از متلک درمورد اثر این نویسنده بود.

I could sense the snark in his tone of voice.

می‌توانستم متلک مستتر در لحن صدایش را حس کنم.

verb - intransitive verb - transitive informal

متلک انداختن، متلک بار کسی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

She likes to snark when she's in a bad mood.

دوست دارد وقتی که حالش بد است، متلک بیندازد.

She loves to snark at her coworkers during meetings.

او دوست دارد در طول جلسات متلک بار همکارانش کند.

noun

ادبیات موجود خیالی (در شعر لوئیس کارول)

Legend had it that the snark possessed magical powers.

افسانه‌ها حاکی از آن است که این موجود خیالی قدرت جادویی داشت.

The villagers told stories of the snark.

اهالی روستا داستان‌هایی از موجود خیالی تعریف کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت snark

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snark» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snark

لغات نزدیک snark

پیشنهاد بهبود معانی