انگلیسی آمریکایی متلکبار
Her snarky tone hinted at her resentment.
لحن متلکبارش از احساس ناخشنودیاش حکایت داشت.
The snarky remark he made about her outfit really hurt her.
گفتهی متلکبار او درمورد لباسش او را آزار داد.
انگلیسی آمریکایی پاچهگیر، بدخلق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the snarky customer
مشتری پاچهگیر
The snarky coworker made the office a toxic environment.
همکار بدخلق دفتر را به محیطی سمی تبدیل کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «snarky» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snarky