آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Plaything

ˈpleɪˌθɪŋ ˈpleɪˌθɪŋ

شکل جمع:

playthings

معنی plaything | جمله با plaything

noun countable

اسباب‌بازی (وسیله‌ی بازی و سرگرمی کودکان)

She donated her old playthings to the local charity.

او اسباب‌بازی‌های قدیمی خود را به خیریه‌ی محلی اهدا کرد.

Children's playthings often spark creativity and imagination.

اسباب‌بازی‌های کودکان اغلب برانگیزاننده‌ی خلاقیت و تخیل هستند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The children fought over the old colorful plaything.

بچه‌ها بر سر این اسباب‌بازی رنگارنگ قدیمی با هم دعوا کردند.

noun countable

بازیچه، ملعبه، مضحکه، سغبه، مسخره، دستمایه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

She refused to be a mere plaything in her husband's life.

او حاضر نشد که ملعبه‌ی زندگی همسرش باشد.

The boss treated his employees like playthings.

رئیس با کارمندان خود همانند بازیچه رفتار می‌کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The artist used painting as a plaything for his creative expression of beliefs.

این هنرمند از نقاشی به‌عنوان دستمایه‌ای برای ابراز خلاقانه‌ی باورهایش استفاده می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد plaything

  1. noun a toy or an object designed for play, typically for children, like dolls, action figures, or games that are used for entertainment and amusement
    Antonyms:

سوال‌های رایج plaything

شکل جمع plaything چی میشه؟

شکل جمع plaything در زبان انگلیسی playthings است.

ارجاع به لغت plaything

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plaything» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plaything

لغات نزدیک plaything

پیشنهاد بهبود معانی