با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Visitant

ˈvɪzɪtənt ˈvɪzɪtənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun adjective
    دیدارگر، ملاقات‌کننده، مهاجر، زائر، سیاح، سیار
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد visitant

  1. noun A person or persons visiting one
    Synonyms: visitor, company, guest
  2. noun A supernatural being, such as a ghost
    Synonyms: apparition, bogey, bogeyman, bogle, eidolon, ghost, phantasm, phantasma, phantom, revenant, shade, shadow, specter, spirit, wraith, spook, haunt

ارجاع به لغت visitant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «visitant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/visitant

لغات نزدیک visitant

پیشنهاد بهبود معانی