شکل جمع:
ghostsشبح، روح، روان، جان، خیال، تجسم روح، چون روح بر خانهها و غیره سرزدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to give up the ghost
جان دادن، مردن
Holy Ghost
روح القدس
Hamlet saw the ghost of his father.
هملت روح پدر خود را دید.
Victory! he doesn't have a ghost of a chance!
پیروزی! اصلاً شانس آن را ندارد!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ghost» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ghost