گذشتهی ساده:
ghostedشکل سوم:
ghostedسومشخص مفرد:
ghostsوجه وصفی حال:
ghostingشکل جمع:
ghostsشبح، روح
Hamlet saw the ghost of his father.
هملت روح پدر خود را دید.
The villagers believed the ghost appeared every full moon.
روستاییان باور داشتند که شبح در هر ماه کامل ظاهر میشود.
to give up the ghost
جان دادن، مردن
Holy Ghost
روح القدس
ادبی یاد، خاطره (چیزی یا کسی ناخوشایند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He could never escape the ghost of his failures.
او هرگز نتوانست از یاد شکستهایش فرار کند.
The ghost of their broken relationship continued to haunt her for years.
خاطرهی رابطهی شکستخوردهشان تا سالها او را آزار میداد.
بهجای کسی نوشتن (نوشتن اثری برای انتشار به نام شخص دیگر)
همچنین میتوان از ghostwrite استفاده کرد.
He was hired to ghost a celebrity’s new cookbook.
او برای نویسندگی کتاب آشپزیای بهجای چهرهی معروف استخدام شد.
She makes a good living ghosting speeches for politicians.
او از راه نوشتن سخنرانی برای سیاستمداران بهجای خودشان درآمد خوبی دارد.
ناپدید شدن، قطع ارتباط کردن، بیجواب گذاشتن، ناگهان غیب زدن، جواب کسی را ندادن، پیامهای کسی را نادیده گرفتن
He used to text me every day, but now he’s totally ghosted me.
قبلاً هر روز برایم پیام میفرستاد، ولی حالا کاملاً من را نادیده گرفته.
I hate when people ghost instead of being honest.
از این متنفرم که مردم بهجای صادق بودن، ناگهان غیبشان میزند.
بیصدا حرکت کردن، آهسته و نرم حرکت کردن
The thief ghosted out of the room before anyone noticed.
دزد پیشاز آن که کسی متوجه شود، بیصدا از اتاق بیرون رفت.
She ghosted across the dance floor like she was floating.
او چنان نرم و آرام روی صحنهی رقص حرکت میکرد که انگار درحال پرواز است.
شکل جمع ghost در زبان انگلیسی ghosts است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ghost» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ghost