گذشتهی ساده:
mildewedشکل سوم:
mildewedسومشخص مفرد:
mildewsوجه وصفی حال:
mildewingپرمک، کپک، بادزدگی، زنگ گیاهی، کپک زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A part of the bread was covered by mildew.
بخشی از نان از کپک پوشیده شده بود.
mildewed
کپکزده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mildew» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mildew