آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۶ شهریور ۱۴۰۴

    Mildly

    ˈmaɪldli ˈmaɪldli

    معنی mildly | جمله با mildly

    adverb

    به‌طور خفیف، به‌طور مختصر، کم، کمی

    She was mildly interested.

    او کمی علاقه‌مند بود.

    adverb

    با ملایمت، به طور آرام، با متانت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    She spoke mildly and with confidence.

    او آرام و با اعتماد‌به‌نفس حرف می‌زد.

    At two hundred kilograms, she is more than slim, to put it mildly!

    با 200 کیلو وزنی که دارد، حداقل می‌شود گفت قلمی نیست!

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mildly

    1. adverb in a gentle manner
      Synonyms:
      gently
    1. adjective
      Synonyms:
      softly quietly calmly moderately lightly tenderly gently blandly tolerantly patiently indifferently soothingly compassionately tranquilly temperately meekly imperturbably tepidly genially indulgently mollifyingly
      Antonyms:
      violently roughly harshly

    Idioms

    to put it mildly

    دست کم، لااقل

    سوال‌های رایج mildly

    معنی mildly به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «mildly» در زبان فارسی به «به‌طور ملایم» یا «کمی» ترجمه می‌شود.

    «Mildly» قیدی است که برای توصیف شدت یا درجه‌ای از چیزی استفاده می‌شود که نه شدید است و نه افراطی، بلکه آرام، ملایم و محدود است. برای مثال، جمله‌ی «She was mildly surprised by the news» یعنی «او کمی از شنیدن خبر متعجب شد» و نشان می‌دهد که احساس تعجب او نه شدید و نه شدیداً آشکار بود، بلکه به شکل ملایم و کنترل‌شده ظاهر شد.

    از منظر روانشناسی و ارتباطات، استفاده از «mildly» به افراد کمک می‌کند تا احساسات، واکنش‌ها یا قضاوت‌های خود را با دقت و ملایمت منتقل کنند. بیان ملایم احساسات یا نظرات می‌تواند از تنش‌ها و سوءتفاهم‌ها جلوگیری کند و رابطه‌ها را دوستانه‌تر و مؤثرتر سازد. این واژه برای کاهش شدت عاطفی و ایجاد فضایی متعادل در گفتار و نوشتار کاربرد دارد.

    کاربرد «mildly» در توصیف ویژگی‌ها، شرایط و حالات نیز رایج است. برای مثال، جمله‌ی «The soup was mildly spicy» یعنی «سوپ کمی تند بود» و نشان‌دهنده‌ی تعادل و شدت کم طعم است. این کاربرد به مخاطب اطلاعات دقیقی درباره میزان ویژگی‌ها یا تغییرات می‌دهد و باعث می‌شود توصیف واقع‌بینانه‌تر و قابل درک‌تر باشد.

    از لحاظ سبکی، «mildly» یک قید رسمی و در عین حال کاربردی است که در نوشتار، مکالمات روزمره، نقدها، توصیفات و متون آموزشی به کار می‌رود. استفاده از این واژه به متن حس تعادل، دقت و ملایمت می‌دهد و نشان می‌دهد که نویسنده یا گوینده به شدت و میزان دقیق توجه دارد.

    از دیدگاه فرهنگی و اجتماعی، «mildly» یادآور اهمیت اعتدال، ملایمت و بیان متوازن در تعاملات انسانی است. این واژه نشان می‌دهد که بیان احساسات و قضاوت‌ها به صورت کنترل‌شده و غیرافراطی، می‌تواند به درک بهتر، روابط دوستانه‌تر و محیط اجتماعی سالم‌تر کمک کند و اثرگذاری کلام را بدون ایجاد فشار یا تنش افزایش دهد.

    ارجاع به لغت mildly

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «mildly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mildly

    لغات نزدیک mildly

    • - milden
    • - mildew
    • - mildly
    • - mildly surprised
    • - mildness
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.