فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Mildly

ˈmaɪldli ˈmaɪldli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    به‌طور خفیف، به‌طور مختصر، کم، کمی
    • - She was mildly interested.
    • - او کمی علاقه‌مند بود.
  • adverb
    با ملایمت، به طور آرام، با متانت
    • - She spoke mildly and with confidence.
    • - او آرام و با اعتماد‌به‌نفس حرف می‌زد.
    • - At two hundred kilograms, she is more than slim, to put it mildly!
    • - با 200 کیلو وزنی که دارد، حداقل می‌شود گفت قلمی نیست!
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mildly

  1. adverb In a gentle manner
    Synonyms: gently
  2. adjective
    Synonyms: meekly, blandly, calmly, genially, tranquilly, tepidly, softly, lightly, moderately, tenderly, compassionately, tolerantly, patiently, imperturbably, temperately, indifferently, quietly, soothingly, indulgently, mollifyingly
    Antonyms: violently, harshly, roughly

Idioms

ارجاع به لغت mildly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mildly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mildly

لغات نزدیک mildly

پیشنهاد بهبود معانی