امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Infestation

ˌɪnˌfeˈsteɪʃn̩ ˌɪnfeˈsteɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    infestations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
حشره‌شناسی هجوم (حشرات)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The campground was closed due to a tick infestation.
- محل کمپ به‌دلیل هجوم کنه بسته شد.
- The city was plagued by a mosquito infestation during the summer.
- این شهر در تابستان با هجوم پشه‌ها مواجه بود.
verb - transitive
هجوم آوردن
- The ants infested the pantry and ruined all the food.
- مورچه‌ها به انبار هجوم آوردند و همه‌ی غذاها را خراب کردند.
- The rats infested the basement, spreading disease and filth.
- موش‌ها به زیرزمین هجوم آوردند و بیماری و کثیفی را پخش کردند.
verb - transitive
آلوده شدن
- The garden was infested with aphids, causing damage to the plants.
- باغ آلوده به شته‌ها بود که باعث آسیب به گیاهان شد.
- The water was infested with parasites.
- آب به انگل آلوده شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infestation

  1. noun A swarm of insects that attack plants
    Synonyms: plague

ارجاع به لغت infestation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infestation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infestation

لغات نزدیک infestation

پیشنهاد بهبود معانی