با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Infestation

ˌɪnˌfeˈsteɪʃn̩ ˌɪnfeˈsteɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    infestations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable uncountable
    حشره‌شناسی هجوم (حشرات)
    • - The campground was closed due to a tick infestation.
    • - محل کمپ به‌دلیل هجوم کنه بسته شد.
    • - The city was plagued by a mosquito infestation during the summer.
    • - این شهر در تابستان با هجوم پشه‌ها مواجه بود.
  • verb - transitive
    هجوم آوردن
    • - The ants infested the pantry and ruined all the food.
    • - مورچه‌ها به انبار هجوم آوردند و همه‌ی غذاها را خراب کردند.
    • - The rats infested the basement, spreading disease and filth.
    • - موش‌ها به زیرزمین هجوم آوردند و بیماری و کثیفی را پخش کردند.
  • verb - transitive
    آلوده شدن
    • - The garden was infested with aphids, causing damage to the plants.
    • - باغ آلوده به شته‌ها بود که باعث آسیب به گیاهان شد.
    • - The water was infested with parasites.
    • - آب به انگل آلوده شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد infestation

  1. noun A swarm of insects that attack plants
    Synonyms: plague

ارجاع به لغت infestation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infestation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infestation

لغات نزدیک infestation

پیشنهاد بهبود معانی