سومشخص مفرد:
infestsوجه وصفی حال:
infesting(بهدلیلِ حضور بیشازحد عواملِ بیماریزای زنده) آلوده، آفتزده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an infected cot
تختِ آلوده
the infested pasture
چراگاه آفتزده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «infested» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/infested