شکل جمع:
valvesشیر، شیرفلکه
The engineer adjusted the valve to control the flow of gas in the pipeline.
مهندس شیر را برای کنترل جریان گاز در خط لوله تنظیم کرد.
Check the valve regularly to ensure it's in good working condition
شیرفلکه را بهطور مرتب بررسی کنید تا از سالم بودن آن مطمئن شوید.
کالبدشناسی دریچه (قلب)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The valve was unable to properly regulate the blood flow.
دریچه قادر به تنظیم صحیح جریان خون نبود.
A malfunctioning valve can result in heart issues.
عملکرد نادرست دریچه میتواند منجر به مشکلات قلبی شود.
موسیقی پیستون (در سازهای بادی)
Oil the valves regularly to maintain a smooth sound.
پیستونها را بهطور مرتب روغنکاری کنید تا صدای روانی به گوش برسد.
The broken valve caused the trumpet to squeak during the performance.
شکستگی پیستون باعث شد که ترومپت حین اجرا جیر جیر کند.
انگلیسی بریتانیایی برق لامپ خلأ
The valve was responsible for controlling the flow of electrons.
لامپ خلأ وظیفهی کنترل جریان الکترونها بر عهده داشت.
The technician adjusted the valve to regulate the electricity passing through the circuit.
تکنسین لامپ خلأ را برای تنظیم جریان الکتریکی عبوری از مدار تنظیم کرد.
جانورشناسی زیستشناسی کفه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
The barnacle's valve remained tightly closed.
کفهی کشتیچسب همچنان محکم بسته بود.
The scientist studied the mollusk's valve under a microscope.
این دانشمند کفهی نرمتنان را زیر میکروسکوپ بررسی کرد.
شیر نمونهگیری، شیر سنجش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «valve» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/valve