Drive-through

معنی و نمونه‌جمله‌ها

• adjective noun countable
  خودرو گذر (جایی که در آن می‌توان بدون پیاده شدن از خودرو خدمات دریافت کرد)
  • - I love getting breakfast at the drive-through restaurant.
  • - عاشق خوردن صبحانه در رستوران خودرو گذر هستم.

  • - We don't have time to sit down at a restaurant, so let's just use the drive-thru instead.
  • - وقت نداریم که در رستوران بنشینیم، بنابراین بیایید به جای آن از خودرو گذر استفاده کنیم.

  • - The drive-through at the pharmacy is a time-saver when I'm picking up my prescription.
  • - استفاده از خودرو گذر داروخانه باعث صرفه‌جویی در زمان در هنگام گرفتن نسخه می‌شود.