فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Greek
ɡriːk
ɡriːk
معنی و نمونه‌جمله
noun
adjective
یونانی
لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The cause of her divorce is Greek to me.
علت طلاق او را اصلاً درک نمی‌کنم.
مترادف و متضاد greek
-
adjective Of or relating to or characteristic of Greece or the Greeks or the Greek languageSynonyms:ancient classic grecian hellenic athenian spartan corinthian hellenistic homeric minoan ionian attic peloponnesian dorian boeotian thessalonian helladic
-
noun A citizen of GreeceSynonyms:hellene athenian spartan corinthian arcadian achaean thessalonian peloponnesian dorian ionian boeotian Attican argolid laconian messenian
-
noun The Greek languageSynonyms:hellenic modern-greek Hellenic language koine attic doric ionic Neo-Hellenic romaic Æolic demotic-greek new-ionic language of Homer hieratic Greek Æolic
Idioms
غیرقابل‌فهم بودن، اصلاً نفهمیدن
ارجاع به لغت greek
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «greek» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/greek
لغات نزدیک greek
- - greed orthodox
- - greedy
- - greek
- - greek (orthodox) church
- - greek catholic