فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Offal

ˈɒː- / / ˈɑː- ˈɒfl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    offals

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    اشغال، اخال، کف، مواد زائد، لاشه
    • - the offals of prisons and brothels
    • - وازده‌های زندان‌ها و فاحشه‌خانه‌ها
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد offal

  1. noun Rubbish
    Synonyms: garbage, trash, refuse, waste, carrion, debris, junk, leaving, remains, rubbish

ارجاع به لغت offal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «offal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/offal

لغات نزدیک offal

پیشنهاد بهبود معانی