فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Agree On

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

متفق‌القول بودن، هم‌نظر بودن، رسیدن به نتیجه‌ی مشترک، به توافق رسیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The union and the company have finally agreed on the terms of the new contract.

اتحادیه و شرکت در نهایت بر سر مفاد قرارداد جدید به توافق رسیدند.

Bob and Sheila are both so busy that they can't agree upon a date for the party.

باب و شیلا آن‌چنان پرمشغله هستند که نمی‌توانند در مورد تاریخ مهمانی به نتیجه‌ی مشترک برسند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد agree on

  1. verb come to terms
    Synonyms:
    settle arrange come to an understanding see eye to eye make an arrangement

ارجاع به لغت agree on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «agree on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/agree-on

لغات نزدیک agree on

پیشنهاد بهبود معانی