فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Agree On

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb
    متفق‌القول بودن، هم‌نظر بودن، رسیدن به نتیجه‌ی مشترک، به توافق رسیدن
    • - The union and the company have finally agreed on the terms of the new contract.
    • - اتحادیه و شرکت در نهایت بر سر مفاد قرارداد جدید به توافق رسیدند.
    • - Bob and Sheila are both so busy that they can't agree upon a date for the party.
    • - باب و شیلا آن‌چنان پرمشغله هستند که نمی‌توانند در مورد تاریخ مهمانی به نتیجه‌ی مشترک برسند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد agree on

  1. verb come to terms
    Synonyms: settle, make an arrangement, come to an understanding, arrange, see eye to eye

ارجاع به لغت agree on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «agree on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/agree-on

لغات نزدیک agree on

پیشنهاد بهبود معانی