۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Incarcerate

ɪnˈkɑːrsəreɪt ɪnˈkɑːsəreɪt

گذشته‌ی ساده:

incarcerated

شکل سوم:

incarcerated

سوم‌شخص مفرد:

incarcerates

وجه وصفی حال:

incarcerating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive formal

در زندان افتادن، زندانی شدن، حبس شدن

He was incarcerated in a dungeon.

در دخمه‌ای زندانی شد.

The documentary highlighted stories of individuals wrongfully incarcerated.

این مستند داستان افرادی را که به ناحق حبس شده‌اند را برجسته می‌کند.

verb - transitive

(در مکانی بسته) گیر افتادن، محصور شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

They were incarcerated in that broken elevator for four hours.

چهار ساعت در آن آسانسور خراب گیر افتادند.

incarcerated by one's own ignorance

محصور شدن در جهل خود

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد incarcerate

  1. verb put in jail, confinement
    Synonyms:
    jail imprison detain confine hold restrain restrict commit lock up put away intern cage impound constrain take away immure coop up book put under lock and key put on ice bastille railroad settle slough send up the river throw book at
    Antonyms:
    free release let go

سوال‌های رایج incarcerate

گذشته‌ی ساده incarcerate چی میشه؟

گذشته‌ی ساده incarcerate در زبان انگلیسی incarcerated است.

شکل سوم incarcerate چی میشه؟

شکل سوم incarcerate در زبان انگلیسی incarcerated است.

وجه وصفی حال incarcerate چی میشه؟

وجه وصفی حال incarcerate در زبان انگلیسی incarcerating است.

سوم‌شخص مفرد incarcerate چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد incarcerate در زبان انگلیسی incarcerates است.

ارجاع به لغت incarcerate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incarcerate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incarcerate

لغات نزدیک incarcerate

پیشنهاد بهبود معانی