گذشتهی ساده:
liquoredشکل سوم:
liquoredسومشخص مفرد:
liquorsوجه وصفی حال:
liquoringشکل جمع:
liquorsمشروب خوردن یا خوراندن، مشروب، نوشابه، مشروب الکلی، با روغن پوشاندن، چرب کردن، مایع زدن، مشروب زدن به
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
meat liquor
عصارهی گوشت
liquor store
نوشابه فروشی
liquor cabinet
(در خانه) گنجهی نوشابههای الکلی و مخلفات آنها
He had been pretty liquored up by his friends.
دوستانش مشروب زیاد به او خورانده بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «liquor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/liquor