فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Liquor

ˈlɪkər ˈlɪkə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    liquored
  • شکل سوم:

    liquored
  • سوم‌شخص مفرد:

    liquors
  • وجه وصفی حال:

    liquoring
  • شکل جمع:

    liquors

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb uncountable
مشروب خوردن یا خوراندن، مشروب، نوشابه، مشروب الکلی، با روغن پوشاندن، چرب کردن، مایع زدن، مشروب زدن به

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- meat liquor
- عصاره‌ی گوشت
- liquor store
- نوشابه فروشی
- liquor cabinet
- (در خانه) گنجه‌ی نوشابه‌های الکلی و مخلفات آن‌ها
- He had been pretty liquored up by his friends.
- دوستانش مشروب زیاد به او خورانده بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد liquor

  1. noun drink; alcoholic beverage
    Synonyms:
    drink liquid alcohol booze spirits intoxicant hard stuff poison sauce the bottle fluid potable drinkable whiskey extract elixir broth decoction infusion solvent stock firewater moonshine aqua vitae

ارجاع به لغت liquor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «liquor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/liquor

لغات نزدیک liquor

پیشنهاد بهبود معانی