فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Guiltiness

ˈɡɪltinəs ˈɡɪltinəs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

(احساس نگرانی یا ناراحتی به‌دلیل انجام کار اشتباه) احساس گناه

Her blush is guiltiness, not modesty.

سرخی او از احساس گناه است نه از شرم و حیا.

Feelings of guiltiness without any reason can lead to suicidal tendencies.

احساس گناه بدون دلیل می‌تواند منجر به تمایلات خودکشی شود.

noun uncountable

مجرمیت، مجرم بودن، بزهکاری، بزهکار بودن، گناهکاری، گناهکار بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

We have gathered enough evidence to prove the guiltiness of the accused.

شواهد کافی برای اثبات گناهکار بودن این متهم جمع‌آوری کرده‌ایم.

The guiltiness of the victim does not legitimate the act of the murderer.

گناهکار بودن مقتول، عمل قاتل را توجیه نمی‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده guiltiness

ارجاع به لغت guiltiness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «guiltiness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/guiltiness

لغات نزدیک guiltiness

پیشنهاد بهبود معانی