پُر از احساس گناه، دارای احساس گناه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
So guilt-ridden he could not face his father.
به قدری احساس گناه داشت که نتوانست با پدرش روبهرو شود.
In December, the guilt-ridden Bailey wrote a letter to a friend confessing his theft.
در ماه دسامبر، بِیلی که پُر از احساس گناه بود، نامهای به یکی از دوستانش نوشت و به دزدی خود اعتراف کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «guilt-ridden» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/guilt-ridden