فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Laminate

ˈlæməneɪt ˈlæmənət

گذشته‌ی ساده:

laminated

شکل سوم:

laminated

سوم‌شخص مفرد:

laminates

وجه وصفی حال:

laminating

شکل جمع:

laminates

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective adverb

ورقه ورقه کردن، ورقه ورقه شدن

طبقه‌طبقه، ورقه‌ورقه، ورقه‌ورقه کردن، روی‌هم قراردادن، متورق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Polyethylene film has been laminated to paper for waterproof bags.

برای ساختن پاکت‌های مقاوم در برابر آب کاغذ را با لایه‌ای از پلی‌اتیلین پوشانده‌اند.

Tar is used to laminate sheets of brown paper.

برای چندلا کردن کاغذ قهوه‌ای از قیر استفاده می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد laminate

  1. verb cover with veneer
    Synonyms:
    coat cover face plate layer veneer foil overlayer foliate flake exfoliate stratify split separate
    Antonyms:
    strip

ارجاع به لغت laminate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «laminate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/laminate

لغات نزدیک laminate

پیشنهاد بهبود معانی