گذشتهی ساده:
laminatedشکل سوم:
laminatedسومشخص مفرد:
laminatesوجه وصفی حال:
laminatingشکل جمع:
laminatesورقه ورقه کردن، ورقه ورقه شدن
طبقهطبقه، ورقهورقه، ورقهورقه کردن، رویهم قراردادن، متورق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Polyethylene film has been laminated to paper for waterproof bags.
برای ساختن پاکتهای مقاوم در برابر آب کاغذ را با لایهای از پلیاتیلین پوشاندهاند.
Tar is used to laminate sheets of brown paper.
برای چندلا کردن کاغذ قهوهای از قیر استفاده میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «laminate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/laminate