فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wintertime

ˈwɪnt̬ərtaɪm ˈwɪntətaɪm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    فصل زمستان، هنگام زمستان (wintertide هم می‌گویند)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wintertime

  1. noun The coldest season of the year; in the northern hemisphere it extends from the winter solstice to the vernal equinox
    Synonyms: winter

ارجاع به لغت wintertime

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wintertime» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wintertime

لغات نزدیک wintertime

پیشنهاد بهبود معانی