فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Umpteenth

ˌʌmpˈtiːnθ ˌʌmpˈtiːnθ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective informal

صدمین، هزارمین، چندمین (بیانگر مبالغه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He was thinking about umpteenth time of his mistake in life.

او به چندمین بار اشتباهش در زندگی فکر می‌کرد.

The umpteenth time she asked for a raise, her boss finally listened.

برای صدمین بار که درخواست افزایش حقوق کرد، درنهایت رئیسش گوش داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد umpteenth

  1. adjective last in an indefinitely numerous series
    Synonyms:
    umteenth umptieth

ارجاع به لغت umpteenth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «umpteenth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/umpteenth

لغات نزدیک umpteenth

پیشنهاد بهبود معانی