آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Electric

ɪˈlektrɪk ɪˈlektrɪk

معنی electric | جمله با electric

adjective A2

الکتریکی، برقی، کهربایی، برق‌دهنده

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

an electric refrigerator

یخچال برقی

an electric motorcar

اتومبیل برقی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

electric generator

مولد برق

an electric wire

سیستم برق (برق‌رسان)

adjective

هیجان‌انگیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
adjective

(رنگ) براق، درخشان

noun countable

لامپ برقی، اتومبیل برقی

The hall was lit with little electrics.

تالار توسط لامپ‌های کوچک برقی روشن شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد electric

  1. adjective charged; energetic
    Antonyms:
  1. adjective energetic
    Antonyms:

لغات هم‌خانواده electric

ارجاع به لغت electric

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «electric» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/electric

لغات نزدیک electric

پیشنهاد بهبود معانی