با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Uncharged

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective
    پر نشده (مانند تفنگ و باطری)، به حساب هزینه نیامده، محسوب‌نشده، رسماً متهم نشده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد uncharged

  1. adjective Of a particle or body or system; having no charge
    Antonyms: charged

ارجاع به لغت uncharged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uncharged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uncharged

لغات نزدیک uncharged

پیشنهاد بهبود معانی