فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Judging

گذشته‌ی ساده:

judged

شکل سوم:

judged

سوم‌شخص مفرد:

judges

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B1

قضاوت‌، ارزیابی، سنجش، داوری

I’m tired of the constant judging and critiquing by others.

از قضاوت و انتقاد همیشگیِ دیگران خسته شده‌ام.

The Judging Committee

کمیته‌ی داوری

adjective

قضاوت‌کننده، ارزیاب، داور، منتقد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

the judging chefs

سرآشپزهایِ قضاوت‌کننده [درباره‌ی غذای شرکت‌کنندگان در مسابقه]

judging readers

خوانندگان منتقد

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد judging

  1. noun determining
    Synonyms:
    deciding judgment reaching a decision

ارجاع به لغت judging

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «judging» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/judging

لغات نزدیک judging

پیشنهاد بهبود معانی