آخرین به‌روزرسانی:

Premonitory

prəˈmənətəri prɪˈmɒnɪtəri

معنی

adjective

اخطار‌کننده، تحذیر‌کننده، برحذر‌دارنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد premonitory

  1. adjective warning of future misfortune
    Synonyms:
    threatening indicative portentous precursory

ارجاع به لغت premonitory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «premonitory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/premonitory

لغات نزدیک premonitory

پیشنهاد بهبود معانی