پیشچشی، آزمایش قبلی، پیشبینی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
That encounter was a foretaste of the bitter conflicts that lay ahead.
آن برخورد مقدمهی کشمکشهای تلخ آینده بود.
This snow is a foretaste of our cold winters.
این برف مقدمهی زمستان سرد ما است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «foretaste» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/foretaste