با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Boding

American: ˈboʊdɪŋ British: ˈbəʊdɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    boded
  • شکل سوم:

    boded
  • سوم‌شخص مفرد:

    bodes

معنی‌ها

noun adjective
یمن، شگون، آمد و نیامد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
noun adjective
بدیمن، بدفرجام، شوم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد boding

  1. verb Indicate by signs
    Synonyms: presaging, portending, prognosticating, foretelling, prefiguring, predicting, foreshadowing, forecasting, auguring, stopping, signifying, offering, foretokening, betokening, indicating, heralding, foreboding, adumbrating
  2. noun A feeling of evil to come
    Synonyms: foreboding, premonition, presentiment

ارجاع به لغت boding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/boding

لغات نزدیک boding

پیشنهاد بهبود معانی