آخرین به‌روزرسانی:

Decentralize

ˌdiːˈsentrəlaɪz ˌdiːˈsentrəlaɪz

گذشته‌ی ساده:

decentralized

سوم‌شخص مفرد:

decentralizes

وجه وصفی حال:

decentralizing

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective adverb

غیرمتمرکزکردن، حکومت محلی دادن به، از حالت انباشتگی در‌آوردن

adjective adverb

غیر متمرکز کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The government has decided to decentralize education and give more power to the provinces.

دولت تصمیم گرفته است که آموزش را تمرکززدایی کرده و به شهرستان‌ها اختیارات بیشتری بدهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decentralize

  1. verb make less central
    Synonyms:
    decentralise deconcentrate
    Antonyms:
    centralize centralise

سوال‌های رایج decentralize

گذشته‌ی ساده decentralize چی میشه؟

گذشته‌ی ساده decentralize در زبان انگلیسی decentralized است.

وجه وصفی حال decentralize چی میشه؟

وجه وصفی حال decentralize در زبان انگلیسی decentralizing است.

سوم‌شخص مفرد decentralize چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد decentralize در زبان انگلیسی decentralizes است.

ارجاع به لغت decentralize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decentralize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/decentralize

لغات نزدیک decentralize

پیشنهاد بهبود معانی