گذشتهی ساده:
decentralizedسومشخص مفرد:
decentralizesوجه وصفی حال:
decentralizingغیرمتمرکزکردن، حکومت محلی دادن به، از حالت انباشتگی درآوردن
غیر متمرکز کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The government has decided to decentralize education and give more power to the provinces.
دولت تصمیم گرفته است که آموزش را تمرکززدایی کرده و به شهرستانها اختیارات بیشتری بدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «decentralize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/decentralize