Deconcentrate

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
( decentralize =) از حالت سفتی خارج کردن،

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deconcentrate

  1. verb Make less central
    Synonyms: decentralize, decentralise
    Antonyms: concentrate

ارجاع به لغت deconcentrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deconcentrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deconcentrate

لغات نزدیک deconcentrate

پیشنهاد بهبود معانی