Decompression

ˌdikəmˈpreʃən ˌdiːkəmˈpreʃən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
وافشاری، فشارزدایی، برداشت فشار، کاهش فشار هوا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a decompression chamber
- اتاقک فشارزدایی
- After a long day at work, I practiced deep breathing exercises for decompression.
- بعد‌از یک روز طولانی در محل کار، تمرینات تنفس عمیق را برای برداشت فشار انجام دادم.
noun uncountable
پزشکی (جراحی) فشارکاهی، رفع فشار، فشاربَرداری (عمل جراحی به‌منظور کاستن فشار)
- Decompression therapy can help alleviate back pain.
- درمان فشاربَرداری می‌تواند به کاهش کمردرد کمک کند.
- Effective decompression of the spinal discs can help relieve symptoms of sciatica.
- رفع فشار موثر دیسک‌های ستون فقرات می‌تواند به تسکین علائم سیاتیک کمک کند.
noun uncountable
کامپیوتر فشرده‌سازی
- Engineers use various algorithms for efficient data decompression in computer systems.
- مهندسان از الگوریتم‌های مختلفی برای فشرده‌سازی موثر داده‌ها در سیستم‌های کامپیوتری استفاده می‌کنند.
- The decompression of the image files
- فشرده‌سازی فایل‌های تصویری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decompression

  1. noun Relieving pressure (especially bringing a compressed person gradually back to atmospheric pressure)
    Synonyms: decompressing
    Antonyms: compression

ارجاع به لغت decompression

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decompression» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/decompression

لغات نزدیک decompression

پیشنهاد بهبود معانی