فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Decompression

ˌdikəmˈpreʃən ˌdiːkəmˈpreʃən

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

وافشاری، فشارزدایی، برداشت فشار، کاهش فشار هوا

a decompression chamber

اتاقک فشارزدایی

After a long day at work, I practiced deep breathing exercises for decompression.

بعد‌از یک روز طولانی در محل کار، تمرینات تنفس عمیق را برای برداشت فشار انجام دادم.

noun uncountable

پزشکی (جراحی) فشارکاهی، رفع فشار، فشاربَرداری (عمل جراحی به‌منظور کاستن فشار)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Decompression therapy can help alleviate back pain.

درمان فشاربَرداری می‌تواند به کاهش کمردرد کمک کند.

Effective decompression of the spinal discs can help relieve symptoms of sciatica.

رفع فشار موثر دیسک‌های ستون فقرات می‌تواند به تسکین علائم سیاتیک کمک کند.

noun uncountable

کامپیوتر فشرده‌سازی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

Engineers use various algorithms for efficient data decompression in computer systems.

مهندسان از الگوریتم‌های مختلفی برای فشرده‌سازی موثر داده‌ها در سیستم‌های کامپیوتری استفاده می‌کنند.

The decompression of the image files

فشرده‌سازی فایل‌های تصویری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decompression

  1. noun relieving pressure (especially bringing a compressed person gradually back to atmospheric pressure)
    Synonyms:
    decompressing
    Antonyms:
    compression

ارجاع به لغت decompression

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decompression» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/decompression

لغات نزدیک decompression

پیشنهاد بهبود معانی