فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Decompress

ˌdiːkəmˈpres ˌdiːkəmˈpres

گذشته‌ی ساده:

decompressed

شکل سوم:

decompressed

سوم‌شخص مفرد:

decompresses

وجه وصفی حال:

decompressing

معنی و نمونه‌جمله

adverb

فشارزدایی کردن، ازفشار هوا کاستن، خرد ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

This air lock decompresses the air.

این هوابند هوا را فشارزدایی می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decompress

  1. verb restore to its uncompressed form
    Synonyms:
    uncompress depressurize depressurise
    Antonyms:
    compress pressurize pressurise
  1. verb become less tense, rest, or take one's ease
    Synonyms:
    relax unwind slow-down loosen-up unbend

ارجاع به لغت decompress

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decompress» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/decompress

لغات نزدیک decompress

پیشنهاد بهبود معانی