فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Stalker

ˈstɒːkər ˈstɔːkə

شکل جمع:

stalkers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

بپا (شخصی که با وسواس و پرخاشگری شخصی را تا سر حد آزار و اذیت تعقیب می‌کند)

The police finally caught the stalker who had been harassing the celebrity for months.

پلیس سرانجام این بپا را دستگیر کرد که ماه‌ها این سلبریتی را مورد آزار و اذیت قرار داده بود.

The stalker had been following her for days, watching her every move.

این بپا چندین روز او را تعقیب کرده بود و تک‌تک حرکاتش را زیرنظر داشت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The police arrested a dangerous stalker who had been harassing a young woman for months.

پلیس بپای خطرناکی را دستگیر کرد؛ او ماه‌ها زن جوانی را آزار می‌داد.

noun countable

تعقیب‌کننده (انسان یا حیوان) (به قصد شکار)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The tiger was a skilled stalker.

ببر تعقیب‌کننده‌ی ماهری بود.

The eagle was a patient stalker.

عقاب تعقیب‌کننده‌ی شکیبایی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stalker

  1. noun someone who prowls or sneaks about; usually with unlawful intentions
    Synonyms:
    sneak prowler

ارجاع به لغت stalker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stalker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stalker

لغات نزدیک stalker

پیشنهاد بهبود معانی