شکل جمع:
stalkersبپا (شخصی که با وسواس و پرخاشگری شخصی را تا سر حد آزار و اذیت تعقیب میکند)
The police finally caught the stalker who had been harassing the celebrity for months.
پلیس سرانجام این بپا را دستگیر کرد که ماهها این سلبریتی را مورد آزار و اذیت قرار داده بود.
The stalker had been following her for days, watching her every move.
این بپا چندین روز او را تعقیب کرده بود و تکتک حرکاتش را زیرنظر داشت.
The police arrested a dangerous stalker who had been harassing a young woman for months.
پلیس بپای خطرناکی را دستگیر کرد؛ او ماهها زن جوانی را آزار میداد.
تعقیبکننده (انسان یا حیوان) (به قصد شکار)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The tiger was a skilled stalker.
ببر تعقیبکنندهی ماهری بود.
The eagle was a patient stalker.
عقاب تعقیبکنندهی شکیبایی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stalker» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stalker