Wore

    wɔːr wɔː
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • مصدر:

      wear

    • شکل سوم:

      worn

    • سوم‌شخص مفرد:

      wears

    • وجه وصفی حال:

      wearing

    معنی

    adverb
    زمان گذشته ساده فعل Wear

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد wore

    1. verb last and be usable
      Synonyms:
      used tired exhausted drained consumed wasted deteriorated diminished impaired fatigued wearied endured exhibited attired donned sported annoyed bothered pestered rubbed ground abraded chafed eroded corroded frayed outwore
      Antonyms:
      pleased delighted refused rejected cheered
    1. verb go to pieces
      Synonyms:
      decayed decreased declined deteriorated faded crumbled broke shrunk dwindled wasted weathered busted
      Antonyms:
      disrobed
    1. verb put clothing on one's body
      Synonyms:
      covered attired donned assumed wrapped arrayed bore carried affected harnessed
      Antonyms:
      undressed disrobed freshened refreshed rebuilt

    ارجاع به لغت wore

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «wore» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wore

    لغات نزدیک wore

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه