با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Raspberry

ˈræzberi ˈrɑːzbri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    raspberries

معنی

noun countable uncountable
گیاه‌شناسی تمشک (یک میوه‌ی قرمز نرم کوچک، یا بوته‌ای که روی آن رشد می‌کند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد raspberry

  1. noun Any of various derisive sounds of disapproval
    Synonyms: boo, hiss, razz, catcall, hoot, bronx cheer, bird, raspberry bush, razzing, sound, snort

ارجاع به لغت raspberry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «raspberry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/raspberry

لغات نزدیک raspberry

پیشنهاد بهبود معانی