زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

Blotch

blɑːtʃ blɒtʃ

گذشته‌ی ساده:

blotched

شکل سوم:

blotched

سوم‌شخص مفرد:

blotches

وجه وصفی حال:

blotching

شکل جمع:

blotches

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

دمل، لکه، خال، جوش چرک‌دار، کورک، دارای رنگ غیرواضح، رنگ محو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

the red blotch on Gorbachev's forehead

لک سرخ پیشانی گورباچوف

On the margins of the portrait there were purple blotches.

در حاشیه‌ی تصویر لکه‌های سرخی وجود داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blotch

  1. noun smudge
    Synonyms:
    spot mark stain blemish patch blot splash mottling acne breakout eruption stigma
    Antonyms:
    cleanness clarity blank

سوال‌های رایج blotch

گذشته‌ی ساده blotch چی میشه؟

گذشته‌ی ساده blotch در زبان انگلیسی blotched است.

شکل سوم blotch چی میشه؟

شکل سوم blotch در زبان انگلیسی blotched است.

شکل جمع blotch چی میشه؟

شکل جمع blotch در زبان انگلیسی blotches است.

وجه وصفی حال blotch چی میشه؟

وجه وصفی حال blotch در زبان انگلیسی blotching است.

سوم‌شخص مفرد blotch چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد blotch در زبان انگلیسی blotches است.

ارجاع به لغت blotch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blotch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blotch

لغات نزدیک blotch

پیشنهاد بهبود معانی