گذشتهی ساده:
blotchedشکل سوم:
blotchedسومشخص مفرد:
blotchesوجه وصفی حال:
blotchingشکل جمع:
blotchesدمل، لکه، خال، جوش چرکدار، کورک، دارای رنگ غیرواضح، رنگ محو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the red blotch on Gorbachev's forehead
لک سرخ پیشانی گورباچوف
On the margins of the portrait there were purple blotches.
در حاشیهی تصویر لکههای سرخی وجود داشت.
گذشتهی ساده blotch در زبان انگلیسی blotched است.
شکل سوم blotch در زبان انگلیسی blotched است.
شکل جمع blotch در زبان انگلیسی blotches است.
وجه وصفی حال blotch در زبان انگلیسی blotching است.
سومشخص مفرد blotch در زبان انگلیسی blotches است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blotch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blotch