فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Animalize

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive
    جانور (خوی) نمودن، حیوانی کردن، شهوانی کردن
    • - Too much violence in the movies animalizes the young.
    • - خشونت زیاد در فیلم‌ها جوانان را ددمنش می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد animalize

  1. verb To ruin utterly in character or quality
    Synonyms: brutalize, brutalise, bastardize, bestialize, canker, corrupt, animalise, debase, debauch, demoralize, deprave, pervert, stain, vitiate, warp
  2. verb Represent in the form of an animal
    Synonyms: animalise

ارجاع به لغت animalize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «animalize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/animalize

لغات نزدیک animalize

پیشنهاد بهبود معانی