دو بار، دو دفعه، دو مرتبه، دو برابر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He called his wife twice but she didn't answer.
همسرش را دو بار صدا کرد اما او جواب نداد.
I had to remind her twice to finish her homework.
باید دو دفعه به او یادآوری میکردم که تکلیفش را تمام کند.
I saw him twice.
دوبار او را دیدم.
He is twice as fast.
سرعت او دو برابر است.
I am twice as old as you are.
سن من دو برابر سن تو است.
twice a day
روزی دو بار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «twice» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/twice