فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unimpeded

ˌʌnɪmˈpiːdɪd ˌʌnɪmˈpiːdɪd

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

آزادانه، بدون محدودیت، بدون مانع، بدون مزاحمت، هموار، بلامانع

His creativity blossomed in an unimpeded environment.

خلاقیت او در محیطی بدون محدودیت شکوفا شد.

His unimpeded access to resources facilitated the project’s success.

دسترسی آزادانه‌ی او به منابع موفقیت پروژه را تسهیل کرد.

adjective

واضح، شفاف، نمایان، آشکار (بدون هیچ مانعی که باعث کاهش یا انسداد دید شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

She admired the unimpeded view of the sunset from the balcony.

او از بالکن منظره‌ی شفاف غروب خورشید را تحسین کرد.

The hikers enjoyed an unimpeded view of the mountains from the summit.

کوهنوردان بر فراز قله از منظره‌ی نمایان کوه‌ها لذت بردند.

adjective

بی‌وقفه، پیوسته، بی‌امان، مداوم

The team worked unimpeded.

اعضای تیم پیوسته تلاش کردند.

She pursued her dreams with unimpeded determination.

او رؤیاهای خود را با اراده‌ای بی‌امان دنبال می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت unimpeded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unimpeded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unimpeded

لغات نزدیک unimpeded

پیشنهاد بهبود معانی