با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

On Tap

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

collocation
1- (آبجو و غیره) در بشکه (و آماده‌ی بیرون کشیدن و خوردن)، بشکه(ای)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
idiom
2- در دسترس، در اختیار، مهیا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد on tap

  1. adjective ready to be used
    Synonyms: accessible, at hand, at one's fingertips, available, convenient, handy, on deck, ready, ready to be drawn

ارجاع به لغت on tap

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «on tap» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/on-tap

لغات نزدیک on tap

پیشنهاد بهبود معانی