دوروبر انداختن، پخشوپلا کردن، قرار دادن (در محل غیرقابل انتظار)
Don't leave your belongings lying around; put them away in their proper place.
وسایل خود را در اطراف پخشوپلا نکنید؛ آنها را در جای مناسب خود قرار دهید.
The office looks so untidy with papers and files lying around on every available surface.
دفتر با کاغذها و پروندههایی که دوروبر انداخته شده است، بسیار نامرتب به نظر میرسد.
استراحت کردن، کار خاصی نکردن، آرامیدن، به بطالت گذراندن، لم دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After a long day at work, all I want to do is lie around and relax.
بعداز یک روز طولانی در محل کار، تنها کاری که میخواهم انجام دهم این است که لم بدم و استراحت کنم.
I don't want to just lie around on thr beach.
نمیخواهم فقط در ساحل استراحت کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lie around» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lie-around